Sunday, September 18, 2005

چشمان تو


چندروز پیش تولدم بود و مثل همیشه فراموشش کردم زیرا تولد دیگر برایم معنی ندارد
****
چاروقهای کهنه
به پا
آخرین هدیه زنم
در آخرین روزها
روزهای عشق کهنه

عصایم را میچرخانم
همراه کلاه شاپوی سیاهی
بر سر
تزئین موهای سپید

پاهایم
بی رمق
لرزان
بی شتاب
با میخچه درد آلود قدیمی

دستانم
با ترکهای پینه
یادگار سالهای سخت
آغشته به بوی موهای زنم
موهای عشق

چشمانم
شاهد
شاهد بچه گیهایم
و بادبادکی که برادر خدابیامرزم
جمعه ها هوا میکرد

شاهد
عشق های زودگذر
عشق معلم ریاضی
و مدرسه
که از آن گریختم

شاهد
بیکاریهای ممتد
و نان خشک سنگک
خیسانده در آبدوغ

شاهد
مرگ مادرم
مرگ عشق
تنها یادگار جوانیم

لبهایم
بوسه های حکاکی شده
از روزهای سرد
از شبهای داغ شهوت

گوشهایم
زمزمه شعرهای عاشقانه
قول و قرار
ترانه

اکنون
چاروقهای کهنه به پا
در سایه کلاه شاپوی
عصایم را در دست میفشارم
و قدم زنان
به یاد چشمان تو
فقط تو

زمزمه میکنم
شماره قبرم را
در انتهای گورستان
انتهای زندگی
انتهای بی پایان عشق