Friday, April 29, 2005

آش بی بی سه شنبه

قبل از خواندن لطفا طهارت و وضو بگیرید
چند وقت پیش سفری داشتم به اسلو پایتخت نروژ که در بازیهای زمستانی شرکت کنم و جاتون خالی خیلی عالی بود و هرچند طبق رسوم ورزشکاران ایرانی که همیشه مثلا از بین پنجاه ورزشکارشرکت کننده چهل و نهم میشوند. بنده هم برای همعهدی با هموطنان ورزشکارم و سر پیچی نکردن از قوانین رایج در کشورم و احترامات فائقه به سنتهای اسلامی و انسانی و بشردوستانه و امامانه (امام علی) اجازه دادم که حتی کشور غنا هم که به عمرشان برف ندیده بودند از بنده ببرند و بنده نفر آخر بشوم که البته باید گفت که پشت پرده تمام این وقایع دست آمریکای جهانخوار و فلسطین اشغالی (اسرائیل) هم به وضوح دیده میشد چون بیشتر مدالها را همین بیدینها بردند که به قول زن پسر عموم که به چشم هیزی (می بخشید به چشم برادرانه از نوع اسلامی) خیلی خوشگل و خوردنی هست حرامشون باشه و بعداز بازیها هم برای امر به معروف و نهی از منکر چندتایی دختر آفتاب ندیده نروژی را با خودم بردم توی هتلم که کاملا از یخ ساخته شده بود تا بیچاره ها را کمی با رسالت گرمای آفتاب اسلام آشنا سازم. خلاصه سنگ تمام گذاشتم
اما غرض از این همه عرض این است که دیروز از آقای مهندس مرعشی معاون محترم رئیس جمهور (با عینک دودی و عبا و قبای سفید) و ریاست سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و همچنین از آقای ولی شامقلی ( فامیل این آقا بوی شام میدهد) مدير روابط عمومي سازمان ميراث فرهنگي زنجان نامه هایی دریافت کردم که دعوت شده ام تا در المپیاد آش در شهر زنجان به تاریخ 24 تا 30 اردیبهشت شرکت جویم و یکی از آشهای خودمانی را پخت کنم . البته در نامه قید شده که برنامه هایی از قبیل موزیک و پرواز با کایت و رقصهای محلی هم برقرار هست و فقط حیف که جای دخترهای نروژی خالی میباشد
به خاطر همجواری با آقای مرعشی و دوستان که با دنبک و فلوت ( بر وزن منقل و وافور) میایند دعوت را پذیرفتم و قرار شد که در این المپیاد هم عین المپیاد زمستانی امر به معروف و نهی از منکر در نروژ هنرنمایی کنم و جالب به این هست که مادرم نماز نیاز با کمی روغن و پیاز به جا آورده و راهیم نمود و در آخرین لحظه هم آب و جو( ماالشئیر) را که اشکهایش و آب دماغش در آن چکیده بود را پشت سرم پاشید و دو دست حضرت عباس را هم حواله ام ( همراهم ) کرد و قسمم داده که آش بی بی سه شنبه را بپزم
آش بی بی سه شنبه یکی از آشهای زادگاه مادربنده هست یعنی از خطه شهیدپرور و آبگوشتخور اراک میباشد ( البته مو خودوم تروون به دنیا آمدوم ) به همین خاطر مادر گرامیم مواد لازمه را که نخود ، لوبیا ، عدس ، بلغور و گوشت هست را برایم بسته بندی کرده و داده به دست حضرت عباس که قبل از سفر حواله ام شده بود البته این را هم بدانید که این آش چون بیشتر به عنوان نذر پخته میشود خیلی مورد احترام هست و به همین خاطر هم فقط دست حضرت باید لمسش نماید و مادر جون میگه که این آش هر حاجتی که داشته باشی را جواب میدهد و مخصوصا دخترهای ترشیده اگر از این آش بخورند از غیب برایشان شوهر پیدا میشود و از غیب خداوند بچه ای زیبا بهشون هدیه میکند ( حضرت مریم مقدس هم از این آش خورده بوده چون ایشون هم از غیب شکمه مبارکشان بالا آمد و بعدشم پسری به آن زیبایی نصیبش شد ) البته من هم نذر کرده ام که از غیب دختری برایم فرستاده شود و با عرض پوزش از خدا خودم زحمتش را میکشم و شکمش را بالا میآورم
برای پختن آش باید یک روز قبل نخود و لوبیا را خیسانده و آب آن را چندین بار عوض کرده چون نخود و لوبیا بادآور هستند و اگر این کار را انجام دهید بعداز خوردن شکمتان کمتر باد میآورد و این را هم بدانید که اگر بعداز خوردن بادی از شما خارج شود حاجتتان برآورده نخواهد شد پس بهتر هست بعداز خوردن با تمام قدرت و خیلی محکم وضو بگیرید که با هیچ بادی باطل نشود و قبل از خوردن هم بهتر هست به جایی خلوت رفته مثلا توی پستو و یا طویله و حاجتتان را بلند بلند به خدا بگویید که صدایتان قبل از خروج هر نوع بادی به گوش خدا برسد.
وقتی که نخودها خوب خیس خوردن و با عرض معذرت بادشان در رفت گوشت را خوب میشویید تا خون نداشته باشد ( البته با ماشین لباس شویی مورد اطمینانتر هست) و با نخود و لوبیا و عدس میگذارید پخته شود و کف آنرا که همان باد نخودها هست را میگیرید تا آش حاجت آورتر شود بعداز خروج بادها و نیمه پخته شدن گوشت بلغور را به آن اضافه میکنیم و میگذاریم پخته شود البته کمی پیاز هم به آن اضافه میکنیم که حاجتمان بوی زخت گوشت نگیرد البته مواظب باشید که بوی پیاز هم ندهد و موقع همزدن نیز صلوات بفرستید و به اطراف قابلمه فوت کنید که شیطان به آن نزدیک نشود و همچنین میتوانید هر از گاهی برای ترساندن شیطان با چمچه (ملاقه) که آش را هم میزنید به اطراف قابلمه بزنید ( خوشبختانه در المپیاد آش به اندازه کافی آقازاده ها هستند که دیگر شیطان هم جرات آمدن ندارد ) و مواظب باشید که به خود آش فوت نکنید چون خودش به اندازه کافی باد دارد
امیدوارم که حاجت همه شماها که این مطلب را خوانده اید برآورده شود
اگر هم برآورده نشد معلوم میشود که بادی از شما خارج شده پس دوباره طهارت و وضو بگیرید و مطلب را دوباره بخوانید
اگر نظر ندهی حاجت نمیگیری

21 Comments:

At April 29, 2005 at 8:17 PM, Anonymous Anonymous said...

braye pokhtane ash komak khastid dar khedmatam . ashe spaniyaii va francavie ha baladom .faghat dokhtara khoodeshoon miyan albatte bad az in ke boland ba khoda garmiyan nagzarin.

 
At April 29, 2005 at 8:19 PM, Anonymous Anonymous said...

darmiyan nagzarid.
ba arze mazerat azeshtebahe lopi.

 
At April 29, 2005 at 8:35 PM, Anonymous Anonymous said...

سلام دوست خوبم....زیبا بود..
گل بارون زده ي من اگه دلتنگم و خسته **

اگه پيچيدن طوفان ساقه ي منم شكسته**

مي تونم خستگياتو از تن پاكت بگيرم **

مي تونم براي خوبيت واسه سادگيت بميرم**منتظرم سر بزن خوشحال می شوم .

 
At April 29, 2005 at 8:50 PM, Anonymous Anonymous said...

به زیر نور مهتاب شبانه/// دو عاشق در کنار هم نشستند/// برای اولین و آخرین بار/// ز جان و دل گران عهدی ببستند///....... سلام دوست خوبم..... من آپ کردم حتما بیا خوشحال می شم....موفق باشی

 
At April 29, 2005 at 10:14 PM, Anonymous Anonymous said...

سلام دوسته عزيزم
مطلبتون همجالب بود موفق و پيروز باشي ممنون خبرم کردی...
سيه چشمي به كار عشق استاد
به من درس محبت ياد ميداد
مرا از ياد برد آخر ولي من
به جز او عالمي را بردم از ياد

 
At April 29, 2005 at 10:18 PM, Anonymous Anonymous said...

بدجنس عزيز سلام...خدا نكشتت با اين آش پختنت...كلي خنديدم..ميگم حالا حاجتتو گرفتي يا نه؟؟؟ بعدش حالا مطمئني صدات به گوش خدا رسيد؟؟ (قه قهه)راسي كه اين آش بي‌بي سه شنبه از اون آشاي تاريخي شد..خيلي جالب بود...بي‌خود نيست كه بدجنسي..شاد باشي دوست من

 
At April 30, 2005 at 1:05 AM, Anonymous Anonymous said...

سلام خوبی خسته نباشی مطلبت عالی بود کلی خندیدم همیشه شاد باشی و همربون .نمدونم من کی حاجتم رو از خدا خواهم گرفت ولی امیدوارم تو به حاجتت رسیده باشی « خدایا آرزو می کنم روزی برسه که هیچ کس هیچ آرزویی نداشته باشه و همه به آرزوهاشون برسن » آمـــــیـــــــــن

 
At April 30, 2005 at 5:18 AM, Anonymous Anonymous said...

در زدم وگفت کیست؟گفتمش ایدوست دوست
گفت درآن دوست چیست؟گفتمش ایدوست دوست
/سلام/نذرتون قبول باشه من آپ کردم ومنتظر شما هستم/موفق باشید

 
At April 30, 2005 at 6:40 AM, Anonymous Anonymous said...

سلام-نذرت قبول.مطلب نکته سنجانه ای بود....راستی ممنونم که اسم لینک منو درست کردی.باز هم مزاخمت میشم....

 
At April 30, 2005 at 8:37 AM, Anonymous Anonymous said...

salam kheili bahal neveshti
omidvaram hajateto begirio....... manam barat doa mikonam

 
At April 30, 2005 at 9:24 AM, Anonymous Anonymous said...

سلام خوبي؟ خوشي؟..... دفتر عشق آپديت شد. منتظر حضور سبزت هستم...... در پناه حق... / شكايت از چشمانم......

 
At April 30, 2005 at 11:46 AM, Anonymous Anonymous said...

چون به ياد تو مي افتم ديده ام از اشك تر ميشه شادي از من ميگريزه گريه هم بي اثر ميشه وقتي اين شعرو ميخونم همش تو در برابرمي ميدونم تو هم ميدوني كه اميد آخرمي ... سلام ممنون از حضورت شاد باشی بازم منتظرت هستم

 
At April 30, 2005 at 11:47 AM, Anonymous Anonymous said...

راستی لینکت رو هم تو این چند روزه میذارم

 
At April 30, 2005 at 3:22 PM, Anonymous Anonymous said...

سلام مهربون ... امیدوارم حالت خوب باشه ... امدم بگم که لینکت رو گذاشتم ... یه سری به من بزن ... امیدوارم حاجت براورده بشه (چشمک)

 
At April 30, 2005 at 7:25 PM, Anonymous Anonymous said...

سلام.مرسی از اینکه به من سر زدی و بابت کامنت قشنگت ممنون.مرسی که منو قابل دونستی تا در ثواب نذریت شریک باشم.وبلاگ جالبی داری و مطلب جالب تری هم نوشته ای.بازم پیشم بیا.موفق و شاد باشی.تا بعد...

 
At April 30, 2005 at 8:08 PM, Anonymous Anonymous said...

سلام ..... جان امیدوارم که خوب باشی من هم بدک نیستم اولین نفر بودم و آمدم دیدم کسی هنوز چیزی ننوشته گفتم خودم را نباید لوس کنم و اول از همه بنویسم برای اینکه خاک زیر پای همه باشم به خصوص سوسو جانم و حالا آمدم که شهر شلوغ است و دیار نابسامان . باید وقتی دوباره بیایم و مطلبت را بخوانم که همه خواب باشند و داروغه بیدار که به جانم بنشیند . یادت باشد همیشه قربانت من

 
At May 1, 2005 at 10:57 AM, Anonymous Anonymous said...

سلام.مرسی از حضورت و مرسی که منو به عنوان یه دوست قابل دونستی تا با هم درد و دل کنیم.مرسی از حسن نیتت نسبت به من.موفق و شاد باشی.بازم پیشم بیا.تا بعد...

 
At May 1, 2005 at 7:01 PM, Anonymous Anonymous said...

سلام .. .آشی که پختی خیلی خوشمزه بود انگشتام رو هم باهاش خوردم

 
At June 12, 2005 at 9:55 AM, Anonymous Anonymous said...

من نظر دادم که حاجت بگيرم و حاجتم اينه که جناب بد جنس دور شعر و ادبيات يک خط قرمز بکشه و بره دنبال تخصص اصلي خودش يعني همين آش درست کردن . چون حتما آشخورهايي دور ديگش جمع ميشن ولي وقتي مطلب ادبي رو هم مثل آش سر هم ميکنه ، مطالبش هم مثل آشش شلم شوربا ميشه که اهل ادب حوصله چشيدنش رو هم ندارن چه برسه به خوردنش .

 
At December 16, 2006 at 9:50 PM, Anonymous Anonymous said...

salam. az ashnaee ba afkareton besyar khoshbakhtam.
kheyli lezat bordam.
mer300.

 
At November 26, 2009 at 3:47 AM, Anonymous Anonymous said...

ashoobgar.blogspot.com is very informative. The article is very professionally written. I enjoy reading ashoobgar.blogspot.com every day.
fast payday loans
online payday loans

 

Post a Comment

<< Home